کلمه جو
صفحه اصلی

رصدساز

لغت نامه دهخدا

رصدساز. [ رَ ص َ ] (نف مرکب ) رصدسازنده . رصدبان . رصددار :
باد از رصدساز بقا تقویم عمرت بی فنا
بر طالعت رب السما احسان والا ریخته .

خاقانی .


و رجوع به رصدبان و رصددان و رَصَدْوَر شود.


کلمات دیگر: