کلمه جو
صفحه اصلی

رفیعآباد

لغت نامه دهخدا

رفیعآباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . سکنه ٔ آن 355 تن است . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا خرما و غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


رفیعآباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 175 تن . آب آن از چشمه سار است . محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات است . صنایع دستی زنان آن کرباس و شال بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


رفیعآباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز. آب آن از قنات است . محصولات عمده ٔ آنجا غلات و چغندرقند است .راه آن مالرواست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).



کلمات دیگر: