رکانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) رکانت . استواررأی و آهسته و آرمیده گردیدن و صاحب وقار شدن . رکونة. (منتهی الارب ). استواررای و آهسته و آرمیده و صاحب وقار. (آنندراج ) با آرام شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار). استواررأی گشتن . استوارو آرمیده گردیدن و صاحب وقار شدن . (ناظم الاطباء). استوار و صاحب وقار شدن . (از اقرب الموارد). رُکونَه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رکونة شود.
رکانه
لغت نامه دهخدا
رکانة. [ رُ ن َ ] (اِخ ) ابن عبد یزیدبن هاشم بن مطلب صحابی است و به روز فتح مکه ایمان آورد و کان من اشد الناس و قدصارعه النبی (ص ). (منتهی الارب ). رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 24 و تاریخ گزیده چ لیدن ص 225 شود.
کلمات دیگر: