ریش درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) ریشدار شدن . التحاء. ریش آوردن . || پیر و بی مصرف و بی حاصل شدن . از حیز انتفاع افتادن . (فرهنگ لغات عامیانه ).
ریش درآوردن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
ریش درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) ریشدار شدن . التحاء. ریش آوردن . || پیر و بی مصرف و بی حاصل شدن . از حیز انتفاع افتادن . (فرهنگ لغات عامیانه ).