زارنالی . (حامص مرکب ) عاجزنالی . (آنندراج ). ضعیف نالی . (غیاث اللغات ). شکست خورده و مغلوب شده ٔ نالان . (ناظم الاطباء) :
ز قهر داورم اندیشه میشود مانع
که زارنالی خود را بداوری ببرم .
بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم
از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام .
ز قهر داورم اندیشه میشود مانع
که زارنالی خود را بداوری ببرم .
ظهوری (از آنندراج ).
بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم
از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام .
وحید (از آنندراج ).