کلمه جو
صفحه اصلی

زخمدار

مترادف و متضاد

افگار، جریح، زخمناک، زخمی، مجروح، مصدوم، مضروب


لغت نامه دهخدا

زخمدار. [زَ ] (نف مرکب ) مجروح و مضروب و زده شده . (ناظم الاطباء). دارنده ٔ زخم . دارای زخم . و رجوع به زخم شود.



کلمات دیگر: