زرموزه . [ زَ زَ ] (ع اِ) سرموزة. (دزی ج 1 ص 589). رجوع به ماده ٔ قبل و سرموج و سرموجه و سرموز و سرموزه شود.
زرموزه
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
زرموزه . [ زَ زَ ] (ع اِ) سرموزة. (دزی ج 1 ص 589). رجوع به ماده ٔ قبل و سرموج و سرموجه و سرموز و سرموزه شود.