کلمه جو
صفحه اصلی

زنیه

لغت نامه دهخدا

زنیة. [ زِن ْ / زَن ْ ی َ ] (ع اِ) ابن زنیة؛ پسر زنا.خلاف ابن رشدة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هو ابن زنیة؛ او فرزند زنا است . و کذلک هو ولد لزنیة، خلاف قولهم لرشدة. و نیز می گویند: هو ابن زنیة و هو ولد لزنیة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زنیة. [ زِن ْ ی َ ] (ع اِ) پسین فرزند مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آخرین فرزند شخص . (ناظم الاطباء).


زنیة. [ زِن ْ ی َ ] (ع اِ) طریقه ٔ ارتکاب زنا. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: