کلمه جو
صفحه اصلی

زیرمشقی

لغت نامه دهخدا

زیرمشقی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) میشنی به اندازه ٔ نیم ورق که گاه مشق خط زیر کاغذ گرفتندی . پاره ای از چرم نرم که اطفال زیر صفحه ٔ کاغذ نهادندی سهولت نوشتن را. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).



کلمات دیگر: