کلمه جو
صفحه اصلی

سالارآباد

لغت نامه دهخدا

سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در 54هزارگزی شمال باختری قروه . هوای آن سرد و دارای 180 تن سکنه است .آب آنجا از چشمه تأمین میشود محصول آن غلات ، حبوب ، دیم ، لبنیات جزئی ، قلمستان و میوه جات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 5).


سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری نهاوند و 4هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نهاوند بملایر. هوای آن سرد و دارای 70 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ خرچنگ رود تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، چغندر، توتون کنجد، انگور، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است این ده را محمودآباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12هزارگزی باختر زربانی و 2 هزارگزی جنوب راه فرعی موزبانی به کرمانشاه . هوای آن سرد و دارای 320 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ رازآوری تأمین میشود و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر قند، حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است . در فصل خشکی بدانجا اتومبیل میتوان برد و تپه ای از آثار قدیم درآنجا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 18هزارگزی شمال باختری کرمانشاهان و 1هزارگزی جنوب شوسه ٔ روانسر. هوای آن سرد است و دارای 40 تن سکنه میباشد. آب آنجا از رودخانه قره سو تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب دیمی ، شغل اهالی زراعت وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 26هزارگزی شمال سنقر و 4هزارگزی شمال بشیرآباد. هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است . آب آنجا از دره محلی تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، توتون ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه ، جاجیم ، پلاس بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: