کلمه جو
صفحه اصلی

سبزآباد

لغت نامه دهخدا

سبزآباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه ٔ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی جنوب خاوری مسجد سلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجد سلیمان به هفت گل . هوای آن گرم و دارای 700 تن سکنه است . آب آنجا از گلگیر تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی کارگری شرکت نفت و زراعت و گله داری است . راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفه هفت لنگ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


سبزآباد. [ س َ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان سبزچلو از بخش وفس شهرستان اراک واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری کمیجان و 3 هزارگزی راه مالرو عمومی . هوای آنجا سرد و دارای 129 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، انگور، و شغل اهالی زراعت و گله داری است ، قالیچه نیز میبافند.راه آن مالرو است و از خروبیک اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).



کلمات دیگر: