کلمه جو
صفحه اصلی

ستورخار

لغت نامه دهخدا

ستورخار. [ س ُ ] (اِ مرکب ) قشو که بدان ستور را تیمار کنند. شانه ای که بدان گرد پشم ستور بر تن او افشانند. قشو. محسه . (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: