کلمه جو
صفحه اصلی

سرما زدن

لغت نامه دهخدا

سرما زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) به عضوی یا میوه ای آفت رسیدن بسبب سرمای سخت . رجوع به ماده ٔ قبل شود.



کلمات دیگر: