سرماسرما شدن . [ س َ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقدمه ٔ تب از برای کسی پیدا شدن . لرزآمدن . به لرزه افتادن از سرما یا از بیماری و تب .
سرماسرما شدن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
سرماسرما شدن . [ س َ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقدمه ٔ تب از برای کسی پیدا شدن . لرزآمدن . به لرزه افتادن از سرما یا از بیماری و تب .