کلمه جو
صفحه اصلی

سرودسرای

لغت نامه دهخدا

سرودسرای . [ س ُ س َ ] (نف مرکب ) نغمه سرای . (آنندراج ). آوازخوان :
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام .

کسایی .


بساط باغ کن از گونه گونه حله ٔ بزم
سرای خلد کن از نغمه ٔ سرودسرای .

عنصری .


شود به بستان دستان زن سرودسرای
به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوشدم .

سوزنی .


با همه نیکوی سرودسرای
رودسازی برقص چابک پای .

نظامی .




کلمات دیگر: