شأو. [ ش َءْوْ ] (ع اِ) سبد و زنبیل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مهار ناقة. || پشکل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || لای کشیده شده ٔ از چاه . (از اقرب الموارد). خاک چاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاکی که از چاه بیرون آرند. (دهار). || غایت هر چیزی ونهایت آن و تک . (منتهی الارب ). حد هر چیزی و نهایت آن . (از اقرب الموارد). غایت چیزی و پایان . (دهار).
شأو
لغت نامه دهخدا
شأو. [ ش َءْوْ ] (ع مص ) درگذشتن و سبقت نمودن . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). شأوت ُ القوم شأواً؛ اذا سبقتهم . (تاج العروس ). || بشگفت آوردن کسی را. || خاک از چاه برکشیدن . (منتهی الارب ). نزع من البئر شأوا کثیراً؛ از چاه خاک بسیار درکشید.
کلمات دیگر: