شادکونی . (اِخ ) سلیمان بن داودبن بشربن زیاد المنقری ، مکنی به ابوایوب معروف به شادکونی . وی از مردم بصره و از حفّاظ حدیث بود. در بغداد با ائمه و حفاظ همنشینی داشت . سپس به اصفهان رفت و در آنجا سکونت گزید و به نشر حدیث پرداخت . از عبدالواحدبن زیاد و حمادبن زید حدیث کرد. ابوقلابة الرقاشی و ابومسلم الکجی و دیگران از او روایت کرده اند.گویند شراب می نوشید و حدیث وضع میکرد. بخاری از وی یاد کرده و او را از هر ضعیفی ضعیف تر شمرده و بعضی او را ثقه شمرده اند. در جمادی الاولی سال 234 در بصره وبعضی گویند در اصفهان درگذشت . ابوبکربن مردویة الحافظ وفات او را به سال 236 درشهر اصفهان ذکر نموده است . (از انساب سمعانی و لباب الانساب ذیل شاذ کونی ).
شادکونی
لغت نامه دهخدا
شادکونی . (اِخ ) شاذکونی . ابوبکربن مردویة الحافظ الاصبهانی الشاذکونی . و او را از این جهت شاذ کونی می گفتند که پدرش در یمن شاد گونه (مضربه )های بزرگ می فروخت . (از انساب سمعانی ).
شادکونی . [ نی / نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به شادکونه (معرب شادگونه ). رجوع به شادگونه شود.
کلمات دیگر: