کلمه جو
صفحه اصلی

شادی آباد

لغت نامه دهخدا

شادی آباد. (اِخ ) ظاهراً محله ای بوده است به غزنین گویا طرب آباد دهلی به تقلید از آن به این نام خوانده شده است . رجوع به سفرنامه ٔ ابن بطوطه حاشیه ٔ ص 432 و تاریخ بیهقی چ فیاض حاشیه ٔ ص 7 شود : و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند به تهنیت وفوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد به جمله با سازها به خدمت آنجا آمدند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 7).


شادی آباد. (اِخ ) موضعی است در تبریز و مولد قطران شاعر معروف قرن پنجم هجری است :
خدمت تو هم بشهر اندر کنم بر جای غم
گرچه ایزد جان من در شادی آباد آفرید.
قطران . (از تاریخ ادبیات در ایران ، تألیف صفا ج 2 ص 421).



کلمات دیگر: