کلمه جو
صفحه اصلی

شریک آباد

لغت نامه دهخدا

شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش شهر بابک شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 365 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است .راه آن ارابه رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت . سکنه ٔ آن 120 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آنجا خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حنا و خرما و مرکبات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).



کلمات دیگر: