کلمه جو
صفحه اصلی

صوابرای

لغت نامه دهخدا

صوابرای . [ ص َ ] (ص مرکب ) آنکه رأی او صائب باشد. درست فکر. راست فکر. درست اندیشه . بخرد. با خرد :
گویند مرا صوابرایان بهوش
چون دست نمیرسد بخرسندی کوش .

سعدی .


رجوع به صوابرائی شود.


کلمات دیگر: