عبدمناة. [ ع َ دُ م َ ] (اِخ ) فرع دوم از کنانه است و آنان بنوت عبدمناةبن کنانه اند و آنان را چند بطن است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 350). و رجوع به الاعلام زرکلی شود.
عبدمناه
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
عبدمناة. [ ع َ دُ م َ ] (اِخ ) فرع دوم از کنانه است و آنان بنوت عبدمناةبن کنانه اند و آنان را چند بطن است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 350). و رجوع به الاعلام زرکلی شود.