کلمه جو
صفحه اصلی

عزبه

لغت نامه دهخدا

عزبة. [ ع َ زَ ب َ ] (ع ص ) زن بی شوی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به عَزَب شود. ج ، عُزّاب . (ناظم الاطباء). || زن دوشیزه . (ناظم الاطباء).


عزبة. [ ع ُ ب َ ] (ع مص ) بی خانواده و اهل شدن . (از اقرب الموارد). عُزوبة.رجوع به عزوبة شود. || (اِمص ) بی زنی و بی شوئی . (منتهی الارب ). اسم است عزب بودن را. (از اقرب الموارد). عزبت . عزوبة. رجوع به عزبت و عزوبة شود.



کلمات دیگر: