کلمه جو
صفحه اصلی

عمرآباد

لغت نامه دهخدا

عمرآباد. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک . دارای 966تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، انگور و میوه . در تپه ٔ مجاور این ده آثار بناهای قدیمی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


عمرآباد. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه . دارای 150 تن سکنه . آب آن از سراب تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، چغندر قند، صیفی و قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


عمرآباد. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان . این ده دارای یکصد تن سکنه میباشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


عمرآباد. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا. دارای 922 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، پنبه ، انگور، زردآلو، خربوزه و هندوانه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).



کلمات دیگر: