عمیدالدولة. [ ع َ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) حسین بن قاسم بن عبیداﷲ. ملقب به عمیدالدولة. وزیر المقتدر باﷲ عباسی . رجوع به حسین (ابن قاسم بن ...) شود.
عمیدالدوله
لغت نامه دهخدا
عمیدالدولة. [ ع َ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن محمد عبدالرحیم ، مکنی به ابوسعد و ملقب به عمیدالدولة. وی وزیر شرف الدولةبن بویه بود و پدرش نیز در عهد عضدالدوله عهده دار امور مهمی بوده است . عمیدالدوله مردی نیکواخلاق و کاردان بود و شعر نیکو می سرود. رجوع به تجارب السلف ص 251 شود.
عمیدالدولة. [ ع َ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) محمدبن فخرالدوله . مشهور به ابن جهیر. وزیر المقتدی و المستظهر باﷲ عباسی . رجوع به ابن جهیر، حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 316، تجارب السلف ص 283 و دستور الوزراء ص 89 شود.
عمیدالدولة. [ ع َ دُدْ دَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) بزرگ دولت . سرور حکومت . آنکه دولت بر او تکیه کند. و آن لقبی بود که به بزرگان مملکت می دادند.
کلمات دیگر: