کلمه جو
صفحه اصلی

عنبرآمیز

لغت نامه دهخدا

عنبرآمیز. [ عَم ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) عنبرآمیخته . دارای بویی مانند بوی عنبر. آمیخته به عنبر :
بیار ای باد نوروزی نسیم از باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزی به بوی یار ما ماند.

سعدی .




کلمات دیگر: