کلمه جو
صفحه اصلی

عنبرپوش

لغت نامه دهخدا

عنبرپوش . [ عَم ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) عنبرپوشیده . آلوده به عنبر. عنبرآلود :
عطسه مغز نافه را خالی کند از بوی مشک
آستین چون برفشاند زلف عنبرپوش او.

صائب (از آنندراج ).




کلمات دیگر: