کلمه جو
صفحه اصلی

عنبرعذار

لغت نامه دهخدا

عنبرعذار. [ عَم ْ ب َ ع ِ ] (ص مرکب ) عذار خوشبوی چون عنبر. دارای چهره ٔ معطر. دارای روی عنبرین :
خورشیدروی باشد عنبرعذار باشد
از پای تا به فرقش رنگ و نگار باشد.

منوچهری .




کلمات دیگر: