۱. بعینه، درست، دقیقاً
۲. شبیه، مثل، نظیر
عیناً
مترادف و متضاد
فرهنگ معین
(عَ یا ع نَ نْ) [ ع . ] (ق .) مانند، بسیار شبیه .
لغت نامه دهخدا
عیناً. [ ع َ نَن ْ ] (از ع ، ق ) درست ماننده . (فرهنگ فارسی معین ). راست . درست . شخصاً. نفساً.بعینه . بنفسه . و رجوع به عینه و بعنیه و عین شود.
کلمات دیگر: