کلمه جو
صفحه اصلی

غلام آباد

لغت نامه دهخدا

غلام آباد. [ غ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 64هزارگزی شمال خاوری کامیاران و 15هزارگزی شمال خاوری امیرآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 139تن سنی هستند. به زبان کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و لبنیات می باشد. و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)


غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 29هزارگزی باختر الشتر و 22هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. تپه ماهور و سردسیر است . سکنه ٔ آن 54 تن شیعه اند که به زبان لکی و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه ٔ خیاط تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش دره شهر شهرستان ایلام که در 9هزارگزی شمال خاوری دره شهر و 3هزارگزی شمال راه مالرو دره شهر به ماژین قرار دارد. جلگه و گرمسیر است ، سکنه ٔ آن 258 تن شیعه هستند که به لهجه ٔ لکی سخن میگویند. آب آن از رودخانه ٔ سیکان است و محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد و مردم آن چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: