کلمه جو
صفحه اصلی

فضل آباد

لغت نامه دهخدا

فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ششتمد شهرستان سبزوار، دارای 168 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، پنبه و زیره است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی کوچک است از بخش بافق شهرستان یزد که دارای 89 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند، که دارای 144 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از بخش مرکزی شهرستان سمنان که سر راه دامغان به سمنان قرار گرفته و جزو قریه ٔ جام است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، دارای 197 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، بادام ، صیفی ، انگور و سیب زمینی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


فضل آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نوخندان شهرستان دره گز، دارای 146 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فضل آباد.[ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش وفس شهرستان اراک ، دارای 408 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، بنشن و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


دانشنامه عمومی

نام روستایی است از بخش نجف آباد اصفهان. می گویند اقوام زرتشتی، که در زمان شاه عباس از یزد به نجف آباد اصفهان کوچانیده شدند، در این روستا ساکن شده اند. (و به همین دلیل است که در حال حاضر _سال 1395_ نام خانوادگی بیشتر اقوام روستا «یزدانی فضل آبادی» است.)



کلمات دیگر: