فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ... الحسینی . ظاهراً والد عبداﷲبن فضل اﷲ صاحب وصاف است و حاجی خلیفه بدان تصریح نموده . او را کتابی است به نام المعجم فی آثار ملوک العجم که در آن با اسلوبی ادیبانه سرگذشت پادشاهان قدیم ایران تا آخر عهد ساسانیان به رشته ٔ تحریر درآمده و به نام نصرةالدین احمدبن یوسف شاه ، اتابک لر بزرگ (1296-1330 م .) موشح گشته است . این کتاب از حیث تاریخی از سایر کتاب تاریخی این دوره پایین تر است . انشای آن بطرز وصاف ولی قدر و قیمت آن بسیار کمتر است . در طهران به چاپ سنگی رسیده است . (از تاریخ ادبی ایران ادوارد برون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ج 3 صص 78-79).
فضل ا
لغت نامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) .... همدانی ، مکنی به ابوتغلب . در قرن چهارم هجری مقارن حکومت عضدالدوله ، امیر موصل و اطراف آن بود و هنگامی که عضدالدوله بموصل رفت وی بشام گریخت و بسال 369 هَ . ق . کشته شد. (از الاعلام زرکلی ).
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابی الخیر. رجوع به ابوسعید ابوالخیر شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) ابواللیثی . رجوع به فضل اﷲ سمرقندی شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) استرآبادی . مؤسس فرقه ٔ حروفیه . رجوع به حروفیان شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) المحبی بن محب اﷲبن محمد المحبی . فاضلی بود که او را معرفت ادب و طب و تاریخ بود. اهل دمشق و پدر محبی مورخ صاحب خلاصةالاثر بود. او را در تاریخ و شعر کتبی است . ولادتش بسال 1082 هَ . ق . / 1621 م . و درگذشت او درسال 1031 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی ).
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) تبریزی . طبیب معروفی است که در دربار تیمور بوده و در آخرین بیماری او که منجر به مرگش گردید در معالجه ٔ او کوشش و حذاقت بسیار نموده است . (نقل با تصرف از تاریخ ادبی ایران ادوارد برون ترجمه ٔ علی اصغر حکمت ج 3 ص 232).
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) حاج شیخ فضل اﷲ نوری . رجوع به نوری شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ. رجوع به رشیدالدین فضل اﷲ شود.
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه فضل اﷲاز اشراف کرمان است و بغایت جوانی خوش طبع و خوش اخلاق است . و اهل قلم همه متفق اند که در علم سیاق و حساب دفتر و ضرب و قسمت بی نظیر است و قریب پنج سال در ملازمت سلطان صاحبقران صاحب اختیار دیوان وزارت بود و در زمان خواجه مجدالدین محمد او را بحضرت پادشاه بد نمودند و به ضرورت جلا اختیار کرد؛ اما در آن سفر به زیارت مکه مشرف شد و به منصب «میرحاجی » تفویض یافت و هرچند سلاطین آن مملکت تکلیف ملازمت فرمودند او اقبال ننمود و اظهار افتخار ملازمت پادشاه خود کرد. (از مجالس النفائس تألیف میر علیشیر نوایی ص 119). وی معاصر مؤلف مجالس النفائس و از شعرای قرن نهم هجری است .
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) سمرقندی . او را بواسطه ٔ کثرت دانش درعلم فقه ابوحنیفه ٔثانی میگویند و با آنکه اعلم علمای سمرقند بوده ، میل به شعر و معما نیز میفرموده و این مطلع از اوست :
قد چون سرو تو جانست مرا بلکه روان
سویم ای سرو روان شو که فدا سازم جان .
و خواجه از جمله ٔ شاگردان سیدشریف است . (از مجالس النفائس تألیف میر علیشیر نوائی ص 201). خواجه فضل اﷲ از شعرای قرن نهم هجری بوده است .
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) شیرازی . برسم تجارت به استرآباد آمد و چون شخصی لوند بود سرمایه را با لوندان به شراب و کباب تلف نمود و چون مایه ٔ لوندی ناچار به بنیادصلاح و تقوی ماند. شطرنج کبیر و صغیر را نیکو میباخت و خود را بشعر و معما مشغول میساخت . (از مجالس النفائس میرعلیشیر نوایی ص 299). وی با توجه به اینکه همزمان امیر علیشیر بوده از شعرای قرن نهم هجری است .