قصارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) کوتاه شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قصارت . جامه شستن . گازری کردن . (از آنندراج ). رجوع به قصارت شود. || (اِمص ) کوتاهی .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِصَر شود.
قصاره
لغت نامه دهخدا
قصارة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) سرای خُرد از دار که جز صاحبش داخل نشود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خانه ٔ فراخ استوار، و گویند از خانه کوچک تر بود. (اقرب الموارد). || آنچه در پرویزن باقی بماند سپس ِ بیختن . || آنچه برآید از اسپست به اول کوفتن . || پوست روی دانه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دانه ای که در کفه بماند بعدِ کوفتن . (منتهی الارب ). || ما سقی الربیع. (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: