کلمه جو
صفحه اصلی

کار برآراستن

لغت نامه دهخدا

کار برآراستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تمشیت امور. آراستن و نظام دادن کار :
سر گنج را کرد شاه استوار
به راه بیابان برآراست کار.

فردوسی .


ترا ای پسر گر چنین است رای
برآرای کار و بپرداز جای .

فردوسی .




کلمات دیگر: