کلمه جو
صفحه اصلی

کارافزای

لغت نامه دهخدا

کارافزای . [ اَ ] (نف مرکب ) کارافزا. کارفزا. زیادکننده ٔ کار. آنکه مشغولیت دیگری افزون کند :
چون بود دولت تو روزافزون
چه زیان از حسود کارافزای .

انوری .




کلمات دیگر: