کلمه جو
صفحه اصلی

کالیورنگ

لغت نامه دهخدا

کالیورنگ . [ وْ رَ ] (ص مرکب ) گیج گونه . سرگشته مانند :
خیالش خرف کرد و کالیورنگ
بمغزش فروبرد خرچنگ چنگ .

سعدی .




کلمات دیگر: