کلمه جو
صفحه اصلی

کام آمدن

لغت نامه دهخدا

کام آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) مراد و آرزو حاصل شدن :
مگر زین پرستنده کام آمدت
که چون دیدیش یاد جام آمدت .

اسدی .




کلمات دیگر: