کلمه جو
صفحه اصلی

کشورآرائی

لغت نامه دهخدا

کشورآرائی . [ ک ِش ْ وَ ] (حامص مرکب ) عمل کشورآرا. آرایش کشور :
شده شغلم بکشورآرائی
حلقه در گوش من به مولائی .

نظامی .




کلمات دیگر: