(دِ یا دَ) (ص فا.) مفعول ، امرد.
کون ده
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کون ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) کون دهنده . مفعول . امرد. (فرهنگ فارسی معین ). مفعول . کسی که برای فعل بد آماده است . و مفعول واقع شده (یا حتی شغل خود را این عمل قرار داده است ). (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
کلمات دیگر: