گاوتازی . (حامص مرکب ) کنایه از غالب نمودن است خود را بر خصم و سخنان تهدیدآمیز گفتن و اشتلم نمودن و ترسانیدن باشد او را. (برهان ) :
ای بوی نمانده سنبل پرچین را
در باغ گلی نیست مرآن گلچین را
امسال حساب گاوتازی دگر است
گاو آمد و خورد دفتر پارین را.
ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم
گر نمیتازی نمیدانم هم آهنگی مکن .
مخفف آن گوتازی است . رجوع به همین کلمه شود. || لاف و گزاف نامردان در مقابل حریف . (غیاث ).
ای بوی نمانده سنبل پرچین را
در باغ گلی نیست مرآن گلچین را
امسال حساب گاوتازی دگر است
گاو آمد و خورد دفتر پارین را.
ظهوری (از ذیل انجمن آرا).
ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم
گر نمیتازی نمیدانم هم آهنگی مکن .
عرفی (از آنندراج ).
مخفف آن گوتازی است . رجوع به همین کلمه شود. || لاف و گزاف نامردان در مقابل حریف . (غیاث ).