کلمه جو
صفحه اصلی

گاه بد

لغت نامه دهخدا

گاه بد. [ ب َ / ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صیرفی . قسطار. قسطر. صراف . گهبد. جهبذ. || خزانه دار. رجوع به کهبد در برهان قاطع چ معین شود.



کلمات دیگر: