گردآلو. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 4هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 24هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ مراغه به میانه . هوای آن معتدل و دارای 149 تن جمعیت است . آب آن از چشمه سارها. محصول آنجا غلات ، بزرک ، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گردآلو
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
گونه ای وسیلۀ یازی در استان گیلان، به ویژه در رشت. قطعه ای چوب استوانه ای که یک طرف آن را به شکل مخروطی با رأس تیز در می آوردند. قطر استوانه از دو تا پنج سانتیمتر، و گاهی بیشتر، و بلندی آن از دو تا ده سانتیمتر بود. این قطعه را طوری خراطی می کردند که قطر با بلندی هماهنگ باشد. گردالو را با دست می جرخاندند و بر زمین پرتاب میکردند و با ترکه ای به طول 50 تا 60 سانتیمتر، که بر یک سر آن نخ محکمی می بستند، بر گردالوی چرخان بر زمین می زدند تا بیشتر بچرخد. این بازی را گردالوبازی می نامیدند و کودکان بیشتر در تعطیلات تابستان آن را بازی میکردند.
کلمات دیگر: