کلمه جو
صفحه اصلی

گرگابی

لغت نامه دهخدا

گرگابی . [ گ ُ ] (اِ) قسمی از پای افزار و از نعلین . (ناظم الاطباء). گرگاو. (آنندراج ). رجوع به گرگاو شود.


گرگابی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 16000گزی شمال کوزران و 5000خاور راه فرعی کوزران به ثلاث . هوای آن سرد، دارای 140 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوبات ، دیم ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آنجا مالرو است . تابستان میتوان اتومبیل برد. دو محل نزدیک هم واقع شده به علیاو سفلی مشهورند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: