کلمه جو
صفحه اصلی

گرم آب

لغت نامه دهخدا

گرم آب . [ گ َ ] (اِ مرکب ) آب گرم معدنی .


گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است . دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی . سکنه ٔ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه وارداک شهرستان مشهد واقع در 61 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . هوای آن معتدل و دارای 9 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرم آب . [ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 52000گزی شمال باختری صحنه و 5000گزی خلیل اﷲ. هوای آن سرد. دارای 210 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و حبوبات و قلمستان و تریاک و توتون . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گرم آب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسه ٔ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: