کلمه جو
صفحه اصلی

گزآباد

لغت نامه دهخدا

گزآباد. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مانه شهرستان بجنورد، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری ، سر راه مالرو عمومی محمدآباد به دشنک . هوای آن گرم و دارای 211 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات پنبه تریاک و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


گزآباد. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، واقع در 10000گزی جنوب خاوری سبزواران و 1000گزی شوسج سبزواران به بم . دارای 38 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



کلمات دیگر: