کلمه جو
صفحه اصلی

گل چین

لغت نامه دهخدا

گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دزآباد جزء شهرستان طارم . (نزهة القلوب ص 65).


گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) نام زنی بوده است ولی شعار. گویند خدا را در خواب دیده بوده است . (برهان ). نام زنی . (ناظم الاطباء).


گل چین . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقعدر 67هزارگزی شمال باختر اردل و متصل به راه گلچین به اردل . هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


گل چین . [ گ ُ ] (نف مرکب ) شخصی که گل می چیند. (برهان ) (ناظم الاطباء). گل چیننده :
نیابی کس از خاص و از عام گیتی
که از باغ انعام او نیست گلچین .

سوزنی .


|| باغبان . (ناظم الاطباء).


کلمات دیگر: