کلمه جو
صفحه اصلی

گیر آمدن

لغت نامه دهخدا

گیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، یافت شدن . پیدا شدن . به دست آمدن . میسر شدن . به چنگ افتادن . مقابل گیر نیامدن . چون : کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید. || گرفتار آمدن . گیر افتادن .



کلمات دیگر: