کلمه جو
صفحه اصلی

لعل آباد

لغت نامه دهخدا

لعل آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 36هزارگزی باختری کرمانشاهان و دوهزارگزی صفی آباد. دشت ، سردسیر و دارای 232 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ رازآور و چاه . محصول آنجا غلات ، حبوبات دیمی و صیفی و لبنیات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و در فصل خشکی اتومبیل بدانجا توان برد. لعل آباد مشتمل بر دو محل به فاصله ٔ دوهزار گز از یکدیگر و به علیا و سفلی ̍ مشهور و سکنه ٔ علیا 131 نفر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


لعل آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کولی وند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد، واقع در 34000گزی جنوب باختری الشتر و 9000گزی جنوب خاوری شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه ، سردسیر، مالاریائی و دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه ها.محصول آنجا غلات ، لبنیات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ساکنین از طایفه ٔ کولیوند قلاتی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


لعل آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در پنج هزارگزی باختری ماهیدشت . دامنه ، سردسیر و دارای هفتصد تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و عسل . شغل اهالی زراعت و گله داری و تابستان از شوسه اتومبیل به سختی توان برد. لعل آباد مشتمل بر چهار محل به فاصله ٔ یکهزار گز از یکدیگر و به اسامی زیر مشهور است : لعل آباد سیدجعفر دارای 260 تن سکنه و لعل آباد سیدصادق دارای 150 تن سکنه ، لعل آباد کل کل 1 دارای 80 تن سکنه و لعل آباد کل کل 2 دارای 210 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: