کلمه جو
صفحه اصلی

لنج آباد

لغت نامه دهخدا

لنج آباد. [ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حسن آباد شهرستان سنندج واقع در 26هزارگزی جنوب سنندج و پنج هزار گزی خاور شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . دارای 40 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


لنج آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 6هزارگزی جنوب خاور دژ شاهپور و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو سنندج به مریوان . دامنه ، سردسیر مالاریائی و دارای 340 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


لنج آباد. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشگین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشگین شهر (خیاو)، واقع در 17هزارگزی جنوب خیاو و 17هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به خیاو. جلگه ، معتدل و دارای 412 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود انار. محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


لنج آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 9هزارگزی جنوب دورود، کنار راه مالرو و اندیکان به آب بید. دارای 39 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).



کلمات دیگر: