مأزو. [ م َءْ زُوو ] (ع ص ) (از «ازی ») مرد در مشقت افتاده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ساییده با زحمت و محنت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مأزو
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
مأزو. [ م َءْ زُوو ] (ع ص ) (از «ازی ») مرد در مشقت افتاده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ساییده با زحمت و محنت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).