کلمه جو
صفحه اصلی

مأوب

لغت نامه دهخدا

مأوب . [ م ُ ءَوْ وَ ] (ع ص ) مجتمع کرده شده گرداگرد درخت . (منتهی الارب ). مدور. مجتمع. (ناظم الاطباء). منور. (محیط المحیط) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: